شعر شهادت طفلان حضرت زينب (س)شعر محرم و صفر

عاشقان حسین(ع)

حاجیان چون یک به یک پرپر شدند
در منای عاشقی بی سر شدند

نوبت پرواز اهل راز شد
مادری با کودکان دمساز شد

رازهایی بهرشان افشا نمود
بالهای بلبلان را وا نمود

که ای گرامی یاوران احیا شوید
بال بگشایید و بر بالا شوید

اذن گیرید از شه صاحب ولا
عشق را سازید اینجا بر ملا

نوگلانش راهی صحرا شدند
دست بر دامان آن لیلا شدند

از همان راهی که مادر گفته بود
باز شد با شه ره گفت و شنود

که ای جهانی حاجی طوف سرت
اذن فرما جان زهرا مادرت

ما دو تا یار سرافراز توایم
تیغ بر کف هر دو سرباز توایم

کن نظر اینجا کفن پوش آمدیم
مست از جام تو مدهوش آمدیم

اشک ریزان شه گل لب را گشود
راه را بر نوغزالان وا نمود

سوی میدان هر دو گل راهی شدند
راهیِ سیر الی اللهی شدند

تیغ بر کف از یمین و از یسار
بر دل دشمن زدند از شوق یار

ناگهان باد خزانی پر گشود
برگهای شاخه گلها را ربود

دست گلچین دامن گل را گرفت
شعله ها دامان بلبل را گرفت

باز شد بازار حسن و دلبری
شد جمال یاسها نیلوفری

شاه آمد هر دو را در بر گرفت
یاسها را زیر بال و پر گرفت

شد روان از قتلگاه عرشیان
تا به سوی خیمه ی افلاکیان

گفت زینب دوستان کاری کنید
“یاورم را یاوران یاری کنید”

میروم دور از رخش در خیمه گاه
تا نبینم ماه را لبریز آه

شکر من هم هدیه ای دادم بر او
خون طفلانم به من شد آبرو

گر که صد اولاد دیگر داشتم
یا که صد سرو دلاور داشتم

جمله را میکردم از جان فانی اش
خویش را هم میکنم قربانی اش

یا حسین ای تشنه کام کربلا
کشتی توحید ای نوح بلا

هستی خواهر فدایت دلبرم
ای امام بی معین ای سرورم

گر چه در فکر جدایی از منی
روح من فکر جدایی از تنی

ای تمام روح من از تن مرو
هستی من را بگیر بی من مرو

 داریوش جعفری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا