شعر شهادت امام حسن (ع)

غم کوچه

غم کوچه

سوزاند غم کوچه و مادر جگرش را
چیدند در آن کوچه یِ غم …بال و پرش,را

کابوس مجسم شده در خواب و خیالش
آن روضه که خم کرده, قیامِ کمرش را

سیلی زد و مادر به زمین خورد و حسن مُرد
وقتی که نشد دفع نماید …خطرش را

می دید که رد شد ز سرش دستِ حرامی
افسوس نشد سد کند آن لحظه سرش را

با اشک و سکوتش همه جا دوخته عمری
بر رشته یِ آن چادر خاکی ,نظرش را

بالشتِ سرش چادر خیسی شده هرشب
از بس که کشیدَسْت… بر آن چشمِ ترش را

جز او که شنیدَست زِمهمان…سَرِ سفره
در جای تشکر… بد و سَبِّ پدرش را

عمری ست که با خون جگر…حبس نموده
در سینه یِ خود آهِ دلِ پُر شَـررَش را

با خط خودش وقف حسین بن علی کرد
در کرب و بلا نخل امید و ثمرش را

ای کاش نمی دید حسن در صفِ دشمن
از اسب زمین خوردنِ سختِ پسرش,را

منصوره محمدی مزینان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا