شعر مدح و مناجاتشعر مدح و مناجات امام هادی (ع)

هوالحق

 

رود از راز و نیاز تو حکایت می‌کرد
نور را عمق نگاه تو هدایت می‌کرد

ماه اگر ـ ذکر به لب ـ گِرد زمین می‌چرخید
صورت ماهِ تو را داشت زیارت می‌کرد

دهمین بار هوالحق متجلی شده بود
چارمین بار علی بود امامت می‌کرد

درد را نسخه‌ی خال تو شفا می‌ بخشید
عاشقان را دل نرم تو شفاعت می‌کرد
.
“و بِکُم عَـلَّمَنا الله” تو می‌خواندی و … آه!
آه از آن شهر که بی قبله عبادت می‌کرد

جامعه حرف دلت را که به خود باخته بود
“طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد”

متوکل به تماشای شرابت آورد
به دل مست تو از بس که حسادت می‌ کرد

و نفهمید که مستی اثری بود که داشت
با طلوع تو به هر ذره سرایت می‌کرد
.
“از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر”
وقتی از پنجره‌ ی شعر صدایت می‌کرد

کوه هر صبح به صبر تو سلامی می‌ داد
ماه هر شب به رخت عرض ارادت می‌کرد

ری پُر از عطر سخن‌ های تو می‌ شد وقتی
سید عارف ری, از تو روایت می‌ کرد

شاه بخشنده ! نرو , بی تو فقیران چه کنند؟
سامرا داشت به دستان تو عادت می‌کرد

 قاسم صرافان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا