شعر مناجات امام حسين (ع)

کربلا

کربلا

 

چه کربلاست ! که عالم به هوش می آید
هنوز ناله ی زینب به گوش می آید

چه موقفی ست ؟ که برتر ز کعبه می دانند
ملائکند که اذن دخول می خوانند

چه کعبه ای ست ؟ که حاجی شکسته است این جا
به سوی قبله اش احرام بسته است این جا

چه عرصه ای ست ؟ که دل , تَرک خواب می گوید
هنوز , تشنه لبی آب آب می گوید

چه چشمه ای ست ؟ که خون , جای اشک می جوشد
هنوز , اشک ز چشمان مشک می جوشد

چه محشری ست ؟ که هر دل , ز سینه آواره ست
هنوز , مادر اصغر کنار گهواره ست

چه منزلی ست ؟ که هر گوشه بیت الاحزان است
هنوز , موی همه نخل ها پریشان است

چه مضجعی ست ؟ که آید ملَک به سوی زمین
هنوز , ناطق قرآن فتاده روی زمین

تو گویی اشک , ز چشمان ماه می آید
صدای مادری از قتلگاه می آید

ز خاک , لاله و از سینه ناله می آید
هنوز , خون ز دو پای سه ساله می آید

چه ساعتی ست ؟ فلق با سپیده می گوید
چرا اذان , سرِ از تن بریده می گوید ؟

سری به نیزه به خواهر نظاره ای دارد
به طفلِ مانده به صحرا اشاره ای دارد

 
 حاج علی انسانی

 

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا