شعر شهادت امام سجاد (ع)شعر شهادت اهل بيت (ع)

کنج غربت

من سلاحم گریه و با گریه طوفان میکنم 
سنگ را حتی به وقت گریه , گریان می کنم

مثل زهرا مادرم , مثل رقیه خواهرم
دودمان ظلم را با اشک ویران می کنم

زندگانی مرگ تدریجی است بعد از کربلا
کنج غربت درد را با درد درمان می کنم

بی اراده ذکر لب عجل وفاتی می شود
هر زمان که یاد از شام غریبان می کنم

گاه یاد قاسم و گاهی به یاد اکبرم
هر زمان که قصد رفتن بر گلستان می کنم

حرمله داد مرا بدجور در آورده است
تا توانم لعن بر آن نامسلمان می کنم

هر کجا که حرف کفن و دفن آید در میان
بی اراده یاد از آن جسم عریان می کنم

تا صدای قاری قرآن به گوشم می رسد
یاد از آن مجلس و آن چوب و دندان می کنم

خواهرم آن شب جلوی چشم من دق مرگ شد
شرم از آن ماجرای کنج ویران می کنم

 محمد حسین رحیمیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا