شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع)شعر محرم و صفر

آب را شــرمنده کرد

آب را شــرمنده کرد
آخـرین لبــخند او ارباب را شـرمـنده کرد
تَر نکرد از آب , لب
از لـبـش این گـوهرِ نایاب را شرمنده کرد


قطره های اشـک او
موقع جاری شـدن سیلاب را شـرمنده کرد
با زبان گــرداندنش
کـامِ خیسِ مَـردمِ ســیراب را شـرمنده کرد
بسکه بی آبی کشید
صورت بی رنگ او مهتاب را شرمنده کرد
بسکه بی خوابی کشید
پلکهای نیمه جانش خواب را شرمنده کرد
با تلظّی های خود
کودکان تشــنه ی بی تاب را شرمنده کرد
حـرمله با این شکار
جـنگ را مغـلوبه و اَعـراب را شرمنده کرد
شُد مُسبّب نیزه و
شیوه ی معراج او اَسباب را شرمنده کرد!
چون سرش بر نیزه رفت
پیـش شـاه کربلا اصحاب را شــرمنده کرد
باب حاجت ها شد و
مـردمِ دلبـســته بر الـقـاب را , شــرمنده کرد

محمّدقاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا