شعر شهادت امام باقر (ع)شعر شهادت اهل بيت (ع)

افتـاده از نَفَــس

روضه بخوان برایِ کس و کارِ ما مِنا
افتـاده از نَفَــس دل و دلـدارِ ما مِنا

ده سال روضه یِ عطش و سوختن بخوان
گودال و ازدحام و تنِ بی کفن… بخوان

افتاده زهرِ کیـنه به جانِ امـیرِ عشق
دل از مدینه پر زده تا کوفه و دمشق

این سوزِ تشنگیِ تو از جنـسِ کربلاست
انگار پیشِ چشمِ تو سر رویِ نیزه هاست

انگار می بـَرند تو را دست بسـته و …
سنگی رسیده و سرِ زینب شکسته و …

پایِ برهنه دختـرِ دردانه می رود
بالابلنـدِ عرش به ویرانه می رود

یادِ غروبِ بی کسی و شعـله ها کنید
صحنِ بقیـع و سینـه یِ ما کربلا کنید

مانده تنِ حسینِ تو در گـودیِّ عذاب
زینب کشانده شد به کجا؟… مجلسِ شراب

از چوبِ خیزران و لبِ یارِ ما نگو
از اضطـرابِ دخترِ دلـدار ما نگو

دیدی به چشمِ خود که حرم زار می زند
وقتی رقـیه سر رویِ دیـوار می زند

سرما و طعنه ها و هجـوم کنایه ها
رقصـیدنِ هـزار نفر پایِ نیـزه ها

آمد طَبَق که دق کند آرامِ جانِ شاه
لکنـت زبان گـرفت تمام خـرابه… آه

آهِ رقیـه دامـنِ محـراب را گرفت
خوابید و از دوچشمِ حرم خواب را گرفت

ای یادگارِ روضه یِ تنـهاییِ حسین
یادش به خیر… دخترِ بابایی حسین

زد بر لب و دهن که پدر پیکر تو کو؟
ما ندبه خوانده ایم بگو دلبرِ تو کو؟

حسین ایمانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا