شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)

اُمِّ اَبیها

زهرا که تنها علت ایجاد عالم بود
نورش نبود ارکان هستی نامنظم بود
حتی پیمبر هم به زهرایش توسل کرد
یعنی که تنها اسم زهرا اسم اعظم بود
نه سال در حق علی هم مادری کرده

اُمِّ اَبیهایی که اُمِّ بَعلُها هم بود
شد کاشف الکرب امیرالمومنین خود
بر زخم های حیدر کرار مرهم بود
تیغ دو دم را با دم زهرا جلا دادند
شیر خدا در معرکه مدیون این دم بود
جز چادر زهرا ندارد پرچمی اسلام
از اولین اهداف زهرا حفظ پرچم بود
تکلیف ما را فاطمه دیروز روشن کرد
زهرا نبود امروز ما تاریک و مبهم بود
در جبهه ی حق بر علیه باطل دوران
با پهلوی آزرده در خط مقدم بود
با عزم جزمش طعنه برآتش پرستان زد
در زیر تازیانه مثل کوه محکم بود
آن آتشی که در بهشت فاطمه افتاد
از کینه ی دیرینه ی اهل جهنم بود
درهم شکست و درد پهلو هم اضافه شد
درد غریبی امیرالمومنین کم بود
بیش از در و مسمار آن , گویا غلاف تیغ
بر کشتن زهرای مرضیه مصمم بود
فرصت نشد دستی سپر سازد بدینگونه*
با سر زمین افتاد بسکه ضربه محکم بود
محو کبودی های چشم خسته ی مادر
مهمان چشمان حسن باران نم نم بود
آن بانویی که دیگر از چشم همه افتاد
او قُرَّهُ العین رسول الله خاتم بود
رو میزد اما در به رویش وا نمیکردند
انگار در شهر نبی قحطی آدم بود
در درد بازویش مرتب عشق جریان داشت
جانم به این مهر و فداکاری که توام بود
خانم چرا در خانه اش چادر به سر میکرد؟؟
آقا م علی بن ابیطالب که محرم بود
عصر همان روز دوشنبه روضه برپا شد
مرثیه خوان محسنش عیسی بن مریم بود
عصر دوشنبه ای که آتش در حرم افتاد
تصویری از عصر ده ماه محرم بود
مسمار را تیری سه شعبه در کمان میدید
گودال هم پشت در خانه مجسم بود

▫️▫️▫️

از جنس ابراهیمم و از مردم دنیا
تنها به زهرا و علی وابسته خواهم بود

*بیت تصویری است

 علیرضا خاکساری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا