شعر شهادت امام حسن عسكری (ع)شعر شهادت اهل بيت (ع)

بر پای سفره ی تو نشستیم

پا از گلیم بیشتر انداخته گدا
وقتی به خاک پات سرانداخته گدا
اطراف صحن بال و پر انداخته گدا
گر سوی گنبدت نظر انداخته گدا

دارد شبیه کرببلا عشق میکند
با گنبد جدید شما عشق میکند

در پیشگاه لطف تو عنوان مهم نبود
انسان رسیده یا که نه حیوان!مهم نبود
سائل مسیحی است و مسلمان مهم نبود
اینچیزها برای کریمان مهم نبود

بر پای سفره ی تو نشستیم یا حسن
ما اهل سامرای تو هستیم یا حسن

هرچند ابری است هوای زیارتت
دل ها به حسرت است برای زیارتت
لب ها گرفته اند دعای زیارتت
یادی کنیم از شهدای زیارتت

قربان زائران تو که در سفر خوشند
راه تو پرخطر شده و با خطر خوشند

ای کاش نیمه جان نشود مثل تو کسی
از دیده ها نهان نشود مثل تو کسی
راهی پادگان نشود مثل تو کیسی
بیمار و ناتوان نشو مثل تو کسی

اطراف خانه ی تو چه شبها به خط شدند
سربازها مزاحم آرامشت شدند

خشک است کام تو ولی از قحط آب نیست
هستی اسیر گرچه!بدستت طناب نیست
از خون سر محاسنت آقا خضاب نیست
بر پیکر شما اثر آفتاب نیست

با نیزه بند بند تنت که جدا نشد
جسمت سه روز بین بیابان رها نشد

سنگین که شد سرت به روی نیزه ها نرفت
آوای استغاثه تو هرکجا نرفت
دیگر سنان میان دهان شما نرفت
ناموستان به کوفه و شام بلا نرفت

دندان به کاسه خورد ولی خیزران نخورد
اصلا عصا به این بدن نیمه جان نخورد
 سید پوریا هاشمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا