اشعار ویژه (پیشنهادی)

بشکند دست مغیره

 

رو گرفتی که کبودی تو پیدا نشود
باعث رنجش زخم دل مولا نشود

سر سجاده دعا کرده حسن آهسته
بی کسی کاش نصیب دل بابا نشود

ز دهان زن همسایه شنیده زینب
حال او بسکه وخیم است مداوا نشود

بشکند دست مغیره که به قنفذ میگفت
آنقدر ضربه شدید است که او پا نشود

پسرش دید غم کوچه و غصب فدکش
به گمانم که دگر عقده ی او وا نشود

چه سرش آمده مرگش ز خدا می خواهد
گذرش کاش دگر سمت گذرها نشود

حال او زار و خراب است بمیرم ای وای
دیگر از بستر بیماری خود پا نشود

علی بهرامی نیا

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا