شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

بهاری نمانده است

بهاری نمانده است

در راه مانده ایم و سواری نمانده است
از ردّپای رفته غباری نمانده است

از شهرهای یخ زده بیرون زدیم و باز
کوهیّ و سرپناهی و غاری نمانده است

ماندیم تا بیاید و بر ما گذر کند
دیر است آنقدر که مزاری نمانده است

تقویم ها ورق ورق از ما جدا شدند
تا سالهای سال بهاری نمانده است

هر صبحمان دو پنجره پر بود از انار
هی دست می بریم و اناری نمانده است

یا اینکه مرد ندبه ما را نیامده است
یا آمده است گاه و گداری , نمانده است

بر جمکران ندبه شدن خط کشیده ایم
آدینه ی قرار مداری نمانده است

یک روز هم می آید و می بیند آن سوار
تنها نماز خوانده و یاری نمانده است

محسن ناصحی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا