شعر وروديه كربلا

تاج سـرم

تاج سـرم

اینجا کجاست برادر من؟ زودتر بگو
ای یادگــار مــادر من, زودتـر بگـو

این دلهره که در دل زینب فتاده چیست؟
بنگـر به حـال مضطر من, زودتر بگو

منت گـذار و خیمه در این بـادیه مزن
تاج سـرم , صنـوبر من زودتـر بگو

احساس می کنم که زمان جدایی است
اینگونه نیست دلبر من ؟ زودتر بگو

تعبیر خواب کودکی ام یادتان که هست
ای شاخه سار آخر من, زودتر بگو

کم بغض های سینۀ خود را فرو ببر!
حـرفی بزن بـرادر مـن, زودتـر بگو

این غنچه های زیر گلویت نشان چیست؟
باشـد فـدات حنجــر من , زودتـر بگو

حس میکنم که زانوی من بی رمق شده
پشت و پنـاه و یـاور من زودتر بگو

این ریشه های گیسوی من تیر می کشد!
دستی بکش تو بر سر من, زودتر بگو

عباس جور دیگری به حرم می کند نگاه
طوری شده است معجر من؟ زودتر بگو

طفلی رقیه سخت دلش زیر و رو شده
از حــال و روز دختــر من زودتـر بگو

دارم هـراس دیدن گـودال آن طرف
آید صـدای مــادر من زودتــر بگــو

 مصطفی هاشمی نسب

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا