شعر مناجات با خدا

توبه

توبه

هرکار میکنم که نلغزم نمیشود
در حفظ توبه عزم مصمم نمیشود
باید که سیل نفس مرا شستشودهد
تطهیر من به بارش نم نم نمیشود

هر قدر هم هوای مرا داشت لطف تو
اما دوباره بنده ات آدم نمیشود
آخر کجا فرار کنم از حکومتت
وقتی که مهربانی تو کم نمی شود
تو خواستی که آمده ام , بی اراده ات
هرگز بساط توبه فراهم نمیشود
دنبال مستحقی اگر ,دست من بگیر
بیچاره تر از آنچه که هستم نمیشود
من را بخر اگرچه به دردت نمی خورم
چیزی که از بزرگی تو کم نمی شود
کارم اگر گره بخورد گاه بهتر است
این بندگی به جز گره محکم نمیشود
من زخمی محبتم و شکر میکنم
بی زخم سینه لایق مرهم نمی شود
ما روزه ایم و روضه نشینیم بیشتر
ماهی برای ما که محرم نمیشود
ما کشته های روضه و او هم قتیل اشک
این دو جدا دقیقه ای از هم نمی شود
آن لحظه ای که خورد زمین بین قتلگاه
هرگز غمی به سختی این غم نمیشود
تنها که شد به دور تنش حلقه ها زدند
چون اوعقیق سرخ به عالم نمیشود
سبقت برای نیزه زدن بر حسین بود
هر بازدم بدون زدن دم نمی شود
آنقدر ضربه خورد ز جسمش اثر نماند
گل در گلاب این همه مبهم نمیشود

موسی علیمرادی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا