شعر شهادت حضرت زهرا (س)

تو فاطمه داری

 

من زنده ام آن وقت تو زار و حزین باشی
تو فاطمه داری , چرا خانه نشین باشی

پهلو شکسته هم به دردت میخورم یعنی…
هرگز نیازی نیست فکرِ آن و این باشی!

نُه سال من با تو کجا غم داشتم آقا؟
دیگر چرا بی تابِ حرفِ اینچنین باشی؟!

یک لحظه هم دشمن نمیبیند خیالت جمع
آن لحظه ای را که علی , تنهاترین باشی!

صد بارِ دیگر هم که دستم بشکند هیچ است
تا که تو دستِ بازِ رب العالمین باشی!

من حاضرم هرقدر میخواهد بسوزم که…
تا روزِ محشر تو امیرالمومنین باشی!!

من نَه , تمامِ بچه هایم لاله میکارند…
وقتی علی تو باغبانِ این زمین باشی!

سنِّ کمش با من , و قبرِ مخفی اش با تو
دیگر چرا دلواپسِ فردای دین باشی!

حبیب نیازی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا