شعر شهادت حضرت مسلم (ع)شعر محرم و صفر

حسین جان مادرت برگرد

بیا حذر کن و از این مسافرت برگرد

به اشک من نه حسین جان مادرت برگرد

خراب کوفه شود پیش تو خرابم کرد

گرفته بوی خطر عشق نوکرت برگرد

فریبشان مخور آقا منافق اند اینها

زنند قهقهه بر دیده ی ترت برگرد

 

چگونه منصرفت من کنم که برگردی

ربوده گردد معجر زخواهرت برگرد

 

کشیده صف زجوان و زپیرشان اینجا

ببین گرفته کمین در برابرت برگرد

 به دست حرمله تیر سه شعبه میرقصد

شکسته میشود احساس همسرت برگرد

قرارشان شده شق القمر کنن اینجا

شود دو تا سر سردار لشکرت برگرد

 

ز روی کینه ی این وحشیان نمایان ست

نماند از تن شبه پیمبرت برگرد

 

شود زحرکت این سارقین بد فهمید

زپا در آید و خلخال دخترت برگرد

 

سرم فدای سرت اهل غارت اند اینجا

رود به غارت و راس مطهرت برگرد

 

بریدن سر آدم برایشان بازی ست

بریده میشود اینجا زتن سرت برگرد

 

خدا کند که نبیند به روی تل زینب

که گشته خنجر و تلفیق حنجرت برگرد

 

چنین رسد به نظر تازه نعل اسبان ست

له و لورده شود جسم اطهرت برگرد

 

غرور تو شود اینجا کبوتری پرپر

همان دمی که شودکشته اکبرت برگرد

 

به دست و پا زدن طفل تو شعف گیرند

شود بریده گلو, ماه انورت برگرد

 

هدف شدی که تو اینجا کمر شکن گردی

به پاره پاره تن میر لشکرت برگرد

 

میان گودی گودال دست و پا بزنی

جدا کنن زقفا سر زپیکرت برگرد,

 

به روی نی سر تو در برابر زینب

شود دریده دل زار مادرت برگرد

 رضا آهی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا