شعر مدح و مناجاتشعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

درحدیثی هست از شیر خدا مولا علی

درحدیثی هست از شیر خدا مولا علی

کز شعاع پرتوش نور جهان شد منجلی

گفت ایشان روزی همراه بتول

نازنین ریحانه ی باغ رسول

در میان دشت و صحرا با شعف

میل میکردیم خرما با رطب

عرض کردم فاطمه داری خبر ؟

دوست میدارد مرا پیغمبر از تو بیشتر

گفت بی بی در شگفتم از تو من

این چنین محکم تو میگویی سخن

من یگانه دختر اویم منم ریحانه اش

از حضور من فروزان است نور خانه اش

میوه ی قلبش منم جز من برایش میوه نیست

گر نباشم من برایش نوری اندر دیده نیست

گفتم ای بانوی جنت ,ای تو محبوب خداوند کریم

پس بیا تا امرمان را پیش پیغمبر بریم

گفت زهرا, حرف بابایم برایم حجت است

در حدیث افتخار ما هزاران حکمت است

هردو باهم رو به سوی حق شدیم

تا به محبوب خدا ملحق شدیم

گفت زهرا از من و او پیشتر ,

جانِ بابا,دوست داری تو کدام از ما دو تا را بیشتر

گفت پیغمبر تو محبوب منی

دوست میدارم تورا ,خوب منی

گر چه در دنیا کسی مثل تو نیست

لیک مهرم بیشتر سوی علیست

فاطمه رو به علی کرد و سرود

بر خداوند کریم ما درود

گفت من نورم خدیجه مادرم

دختر یکدانه ی پیغمبرم

گفت مولا مادر من فاطمه است

آنکه معنای صفا را خاتمه است

گفت :زهرا ,خاطبم راحیل شد

هم سخن با باب من در عرش جبرائیل شد

عرض کردآقا, که جبراییل بر من خادم است

هرکسی با غیر من باشد قیامت نادم است

فاطمه فرمود بابایم به أو أدنا رسید

تا که به قوسین قرب حضرت اعلی رسید

گفت : مولا مولدم در کعبه بود

حق تعالی بهر من یک باره دیوارش گشود

گفت بی بی ,ازدواج من میان عرش بود

خطبه ی عقد ما جبرییل در آنجا سرود

گفت صالحتر زباب من خدا را بنده کیست

پرچم حق در میان دستهای خیبریست

فاطمه فرمود ای جان ,حافظ قران منم

دختر پیغمبر و محبوبه ی یزدان منم

در جوابش گفت مولا :دختر پاک رسول!!

مجری تاویل قران من شدم وقت نزول

فاطمه فرمود :دخت صادق یزدان منم

کوثر پاک خدا ,سرچشمه ی ایمان منم

گفت مولا من همانم کژدها را خوار کرد

نعره ای کرد و به مولا بودنم اقرار کرد

فاطمه فرمود من دخت رسول عالمم

افضل از موسی و نوح و آدمم

عرض کد حیدر ,منم حبل المتین

سرور پیغمبران, یعسوب الدین

بی بی از روی ادب کرد این ندا

این منم آن شافع روز جزا

گفت مولا ,بانوی نیکو سرشت

با دو دست من جدا گردید دوزخ از بهشت

فاطمه فرمود من دریای علم ایزدم

تک نهال پاک هستی جان گرفت از عترتم

گفت حیدر ,شیر هر میدان منم

بهر اقیانوس علم ایزدی طوفان منم

من همانم کضرت آدم به نامم توبه کرد

باتوسل بر من از دست شیاطین شکوه کرد

حضرت زهرا به او فرمود ای یار رسول

با توسل بر من از او گشت این توبه قبول

گفت حیدر من بر این امت شدم راه نجات

کشتی نوح زمانم,منبع آب حیات

فاطمه فرمود ای جان,کوثر قرآن منم

کشتی نوح تو را آن روز کشتیبان منم

گفت :مولا, علم من از هر پیمبر بیش تر

خلق گردیدم در عالم من از آنها پیش تر

فاطمه فرمود من باشم به دنیا منبع هر کار خیر

همسر شیر خدایم ,مادر شِبر و شُبیر

گفت: مولا من چو گنجم بی نیاز

با ولای من کند مومن نماز

گفت زهرا ,من چو بحرجنّتم

لینک معنای لطیف عصمتم

ایزد از مهر من آمرزش کند

شیعیان را از کرم بخشش کند

گفت حیدر بعدِ پیغمبر نباشد همچو من

پیشرو در کار خیر و در سخن

بر درخت پاک عترت ریشه ی ایمان علیست

گفت پیغمبر به مردم صاحب برهان علیست

فاطمه فرمود ای جان خاتون محشرمنم

سروران جنت حق,را یقین مادر منم

حضرت مولا ولی حق,همان قلب سلیم

گفت با عزت منم حامیم قرآن کریم

فاطمه فرمود مولا,معنی طاسین منم

بهترین بانوی جنت ,دختر یاسین منم

گفت حیدر ,نام من از نام اعلی شد علی

از من حیدر ,زمین و آسمان شد منجلی

من همانم که پیمبر ,جان خود خوانده مرا

نیمه ی اکمال دین, ایمان خود خوانده مرا

فاطمه فرمود تو جانی , ولی من خون او

گوشتم از گوشتش باشد دلم مجنون او

ناگهان نور خدا ,قرآن حق ,آن شاه دین

حضرت احمد ,نبی الله,ختم المرسلین

گفت دخترجان به پا خیز از خلوص

زود پیشانی شویت را ببوس

لیک میبینی تو میکائیل را

جمله اسرافیل و میکائیل را

با هزاران چهار ,پرّی وملک

از میان عرش اعلی تا فلک

بهر امداد علی مرتضی

شیر یزدان بهترین خلق خدا

با تمام عشق و ایمان پر زدند

تا که با جبرییل اینجا آمدند

فاطمه رو بر جمال یار کرد

بوسه ای با معرفت بر صورت دلدار کرد

گفت ای مولا تو عذرم را پذیر

معذرت میخواهم از ربِّ جلیل

هم به حق باب من عذرم بخواه

هم به نزد خویش,هم نزد خدا

کرد مولا سوی دلدارش نظر

باهمه مهر وصفا شد پیشتر

بوسه ای از مهر بر دستش گذاشت

از نگارش ذره ای کینه نداشت

این حدیث افتخار از بهر ماست

تا بفهمیم این فضایل تا کجاست

بود اینها ذره ای از فضلشان

قطره ای ناچیز از بحری کران

گر بخوانی فضل ایشان را چه باک

چون شود دریای جرمی از تو پاک

مهربان ایزد ببخشاید گناه

گرچه باشد نامه های ما سیاه

از فضیلتهای انوار خدا روشن شویم

تا که در هستی زهر درد و بلا ایمن شویم

حرف مولابهر شیعه حجت است

در حدیث او هزاران حکمت است

 

شاعر : ماهدشتی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا