شعر وروديه محرم

دوباره مقتل

شفق به نیزه نظر کرد و رنگ او غم شد
نسیمِ صبح به زلفش چو خورد ماتم شد

به عرش پیرهنی پاره گشت, آویزان
بساط گریهٔ عالم دگر فراهم شد

دوباره مقتل ارباب کشته می خواهد
دوباره نان شبِ خانه های ما غم شد

به دربِ روضهٔ فرزند , مادر اِستاده
و هر که آمده اینجا یقین که مَحرم شد

اگر به پرچم آقا زدی تو سنجاقی
بدان که روزی عمرت به پایِ پرچم شد

برای یاری عباسِ او علم بردار
و بین که رشته عشقت به او چه محکم شد

اگر محرم و این شور گشته عالمتاب
به سومین شب آن چون رسید, اعظم شد‌‌

حامد آقایی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا