شعر مناجات با خدا

ره توبه گرفتیم

ره توبه گرفتيم

پلکى بگذاریم زمان زود گذشته
از کوچه ما نامه رسان زود گذشته

تازه شب اول شده کو تا شب آخر !؟
تا بر خودت آیى , رمضان زود گذشته

ترسم که به جایی نرسم باز بمانم
تا من برسم پیک امان زود گذشته

آنقدر بیاید رمضان ها که نباشیم
آنقدر که عمر همگان زود گذشته

اینجا چه مسیرى است که موسى شده حیران
آنوقت از این راه شبان زود گذشته

پابند شلوغى نشوى عُجب نگیرى
بُرد آنکه از این نام و نشان زود گذشته

قربان خدایى که گنهکار خریده
با رحمتش از بار گران زود گذشته

ما دیر ره توبه گرفتیم ولى او …
از جرم و خطاکاریمان زود گذشته

انگار به دنبال بهانه است ببخشد
العفو که شد ورد زبان زود گذشته

او از سر تقصیر گنهکار همینکه …
نام على آمد به میان زود گذشته

ما عاشق و دیوانه ارباب حسینیم
ارباب من از پیر و جوان زود گذشته
هرکس که حسینى ست شهادت شده سهمش
هرکس که حسینى ست زجان زود گذشته

هر وقت حدیث غم عریانى اش آمد
از روضه او مرثیه خوان زود گذشته

والله گناه همه بر گردن شمر است
خون سر ارباب روى دامن شمر است

محمد جواد پرچمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا