امام حسين (ع) - شعر شب عاشوراشعر گودال قتلگاهشعر محرم و صفر

روضه خوان بر فراز منبر رفت

روضه خوان بر فراز منبر رفت

السلام علیک یا عطشان

روضه را بی مقدمه وا کرد 

السلام علیک یا عریان

گرگ ها تکه تکه اش کردند 

تا که از اسب بر زمین افتاد

گریه کن لطمه زد شنید ارباب

نیزه ای خورد و با جبین افتاد

چشمش از تشنگی سیاهی رفت

مادرش را فقط صدا می زد

آتشی زد به قلب زهرا آن 

پیرمردی که با عصا می زد

روضه خوان گفت:خاک بر دهنم

رحم حتی نشد به پیرهنش

نیزه ای در میان آن بلوا

آمد از راه و رفت در دهنش

آه از آن دم که خواهرش آمد 

دید قاتل گرفته مویش را

ناله زد…دور شو که جان دارد 

شمر…خنجر…خدا… گلویش را…

شاعر:فرزاد نظافتی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا