شعر شهادت امام رضا (ع)شعر شهادت اهل بيت (ع)

زهر کاری شده و شعله به پیکر اُفتاد

زهر کاری شده و شعله به پیکر اُفتاد
لاله ای خشک شد و سوخت و پرپر اُفتاد

چقدر سخت شده تا که به حُجره برسد
تا درِ خانه یِ خود رفت و مکرر اُفتاد

بسکه از فرط عطش لب به لبِ خود می زد
شعله بر بال و پرِ هرچه کبوتر اُفتاد

ناله می کرد خدایا جگرم می سوزد
نوحه می خواند ولی از نفس آخر اُفتاد

گریه می کرد به حالش در و دیوار که باز
یادِ لبهایِ تَرک خورده ی اصغر اُفتاد

یادِ آن خنجر خُشکیده که بر نیزه نشست
به رُخِ سوخته اش دیده ی مادر اُفتاد

یادِ طفلان یتیمی که به شام آوردند
یادِ آن شعله که از بام به معجر اُفتاد

خیزران,کعبِ نِی و خنده تبانی کردند
تا که خاکستر و آتش سرِ دختر اُفتاد

نیزه داران و اسیران همه دیدند زِ بام
سنگباران شد و پشت سَرِ هم سَر اُفتاد

حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا