شعر اربعینشعر محرم و صفر

سرت را پس گرفتم

سرت را پس گرفتم

همان عمامه ی پیغمبرت را پس گرفتم

به چه سختی ولیکن

ز دست حرمله انگشترت را پس گرفتم

بیا بنشین و بنگر

ببین خلخال پای دخترت را پس گرفتم

پرنده بودی اما

من از نیزه همه بال و پرت را پس گرفتم

به خاک افتاده نیمت

ولی در شام نیم دیگرت را پس گرفتم

ز دست نیزه داران

همه جامانده های پیکرت را پس گرفتم

میان آن غنائم

لباس دست دوز مادرت را پس گرفتم

دلم خوش کن برادر

بگو آرام خواهر معجرت را پس گرفت

شاعر: محمد رضا ناصری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا