شعر شهادت حضرت علی اكبر (ع)شعر محرم و صفر

سینه ات ترک خورده

تمام غیرت من زیر دست و پا مانده
دوباره دست دلم غرق ربنا مانده

کبوترانه تو هم پر زدى و عشق شدى
نگاه حسرت من بین رو ضه ها مانده

براى فاتحه خوانى زبان نمى چرخد
امان بریده ز من باز بغض وامانده

زمانه بى تو عزیزم چه زود پیرم کرد
زمانه بعد تو اصلا بگو چرا مانده

ببین چه لشکر ما بى تو سوت و کور شده
چرا صداى تو در سینه ى تو جامانده

شبیه مادرمان سینه ات ترک خورده
دوباره در غم سختى قدم دوتا مانده

بلند قامت من روى خاک افتادى
پدر نشسته و یک جسم در عبا مانده

نفس بکش پسرم پا زمین مکش اکبر
هنوز روضه ى سلطان کربلا مانده

هنوز درد غریبى هنوز تنهایى
هنوز اشک یتیمى بچه ها مانده

به وسعت همه ى دشت جا به جا شده اى
چگونه خیمه برم پیکرت کجا مانده

بلند شو پسرم تا نبینم عمه ى تو
میان حجمه ى یک مشت بى حیا مانده

احمد شاکرى

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا