شعر مصائب اسارت شام

شبهای آخر است

شبهای آخر است

روضه تمام گشت و دلم در هوای تست
آری دل شکسته ی من مبتلای تست

باور نمی کنم که شب آخر عزاست
پس صاحب عزای دو ماه عزا کجاست

من دل به روضه های تو بستم نگاه کن
بعد از دو ماه خالیه دستم نگاه کن

شبها بدون ذکر تو خوابم نمی برد
من را کسی به غیر خود تو نمی خرد

خوردم غذای روضه نمک گیرتان شدم
شکر خدا که حلقه ی زنجیرتان شدم

در هیاتم کجا به بهشت اعتنا کنم
اینجا تمام حاجت خود را روا کنم

اینجا نفس کشیدنمان با دعای تست
صحن بهشت ذره ای از خاک پای تست

اینجا که ذکر و نوحه دمادم عبادت ست
اینجا نفس کشیدنمان هم عبادت است

حالا که روضه های محرم تمام شد
شبهای پر ز غصه و ماتم تمام شد

حالا بگو که سینه زن تو کجا رود
مولا نخواه گریه کن تو رها شود

من سینه ام برای شما تنگ میشود
بی اشک و آه و گریه دلم سنگ میشود

آقا فدای شال عزای شما شوم
کی میشود که من به فدای شما شوم

[این سینه های غمزده را پر ملال کن
آقا بیا و نوکر خود را حلال کن]

آقا بیا و ناله نکن جان مادرت
خون در دل پیاله نکن جان مادرت

آقا بیا به مجلس ما تو بمان کمی
آقا بیا و روضه زهرا بخوان کمی

آن لحظه ای که مادرتان پشت در رسید
آری بگو که فاطمه آنجا چه ها کشید

آقا بیا و روضه آن کوچه را بگو
آقا بیا و قصه ی آن ماجرا بگو

آقا بگو چگونه قد مادرت خمید
موی سرش چرا و چگونه شده سفید

آقا بیا و قلب مرا آتشی بزن
روضه بخوان کمی زشهنشاه بی کفن

آقا بیا و روضه ی شیب الخضیب کن
آقا بیا و روضه ی خد التریب کن

از روضه های آتش و معجر بخوان شما
از روضه های خنجر و حنجر بخوان شما

شد زندگی تو به فدای حسین جان
خون گریه می کنی ز برای حسین جان

میلاد یعقوبی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا