اشعار ویژه (پیشنهادی)شعر شهادت اميرالمومنين (ع)شعر شهادت اهل بيت (ع)

شعر روضه امیرالمومنین (ع)

شکسته بالی و با دخترت سخن گفتی
کمی ز غربت خود را برای من گفتی

چقدر طعنه شنیدی چقدر دم نزدی
چقدر حرف خدا را به مرد و زن گفتی
چقدر حرف دلت را به چاه می بردی
چقدر درد و دلت را به خویشتن گفتی

دم غروب سلامی به همسرت دادی
گمان کنم که به زهرا ز آمدن گفتی

دلت گرفت پدر, یاد مادر افتادی
ز شعله های در و از لگد زدن گفتی

یتیم ها که برای تو شیر آوردند
ز بی وفایی این کوفیان به من گفتی

تو از شلوغی و ترس از ربودن اطفال
ز سنگ خوردن و سختی رد شدن گفتی

برایم از غم بزم حرامیان ای وای
برایم از غم معجر نداشتن گفتی

سحر به رسم سفارش کنار عباست
فقط حسین حسین و حسن حسن گفتی

نوشت بر کفنت جوشنی حسین غریب
تو از وصیت زهرا و پیرهن گفتی

ز کشتن نوه هایت ز کشتن پسرت
ز قتلگاه و بدن های بی کفن گفتی…

محمد جواد پرچمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا