شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)

شعر روضه حضرت زهرا(س)

خانه ی امن الهی بود و “در” لازم نداشـت
“در”حریمِ صاحبِ تیغ دو سر, لازم نداشـت

فاطمه از فرط گریه روز و شب سردرد داشت
پـــس , زمان بارداری دردسـر لازم نداشت

فاطــمه “جوشن کبیرِ”حیــدرِ کرّار بــود
پس میان شعله ها هرگز سپر لازم نداشت

بود کافی ضربه ی سنگین پای نحسشان
فتح آن “در”چوبهای شعله ور لازم نداشت

غنچه را از شاخه باید با نسیم , آرام چـید
چیــدنِ قبل از شکوفایی , تَــبَر لازم نداشت

کُشـتنِ دُردانه ی انسیـّـة الحورای عــرش
نامسلمانان , دگـر سیصد نفر لازم نداشت

داغ بابا , مادر سادات را می کُشت , آه
ناجوانمردان , دلش , داغ پسر لازم نداشت

طفــل او اهل تجرّد بود در شش ماهگی
لحظه ی معراج سُـرخش , همسفر لازم نداشت

جلوه می فرمود اگر این طفـلِ چون قرص قمر
آسمان ها یک نفس , شمس و قمر لازم نداشت

“هِـجر اسماعیل”خالش را تماشا کرد و گفت:
او اگر می ماند که , کعبه , حَجَر لازم نداشت

کاش می فهماندی ای وجدان , به قوم الظّالمین
ذبح طفلان “میخ ” یا “تیر سه پر” لازم نداشت

کربلا , نزدیک مغرب بود , خصم آزاد کرد
آب را , امّا رُباب خونجــگر لازم نداشــت

محمدقاسمی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا