شعر شهادت اميرالمومنين (ع)شعر شهادت اهل بيت (ع)

شعر روضه حضرت علی (ع)

زخم عمیق تو مداوایی ندارد
برخیز زینب را ببین نایی ندارد
هر دم می بینم حسن را اشک دارد
از بهر مخفی کردنش جایی ندارد

وقتی که می پرسم دلیل گریه ها را
محض دل من گفته “معنایی ندارد”
بردم غذا بر قاتلت می گفت بابات
امروز زنده مانده, فردایی ندارد
دیشب چه می گفتی به عباس و حسینم
راز که می گفتی هویدایی ندارد
مادر به من گفت آنچه می آید سر من
آن غصه ای که مثل و همتایی ندارد
آن دم حسینم بر زمین می افتد و بعد
خنجر که با آن سر مدارایی ندارد
از مردم کوفه که سنگم می زنند و
از گریه هایی که تماشایی ندارد
از دخترت که می شود ام المصایب
در اوج ماتم هم تسلایی ندارد
از دختر شیرین و مظلوم حسینم
جز دیدن باباش رویایی ندارد
از آن سه ساله بس که خورده سیلی از زجر
رویش پر از خون است و سیمایی ندارد

قاسم احمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا