شعر اربعینشعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زينب (س)شعر محرم و صفر

شعر روضه زبانحال حضرت زینب (س)

آمده موسم تنهایی و حیران شده ام
دادم از دست تو را, سخت پریشان شده ام

رفتی و بعد تو من پاره گریبان شده ام
نظری کن چقدر بی سر و سامان شده ام
چشم بد بعد تو دنبال من افتاد حسین
خواهرت را نکند برده ای از یاد حسین؟!

چند مرکب پیِ من پشت سرم تاخته اند
عده ای چشم به سوی حرم انداخته اند

این طرف روی تنت کوه سنان ساخته اند
سنگ دل ها سرفرصت به تو پرداخته اند

یک نفر هستم و از چند طرف درگیرم
به خود فاطمه سوگند که بی تقصیرم

رکن من بودی و از رکن و اساس افتادم
کعب نی خوردم و عشق تو نرفت از یادم

” زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم”
گم شده بین شلوغی سخن و فریادم

شاهدی داد زدم… گریه کنان می گفتم
با صدایی که گرفته سویشان می گفتم:

جوشن مانده به روی بدنش را نبرید
سخت جا رفته… عقیق یمنش را نبرید

با سر نیزه توان سخنش را نبرید
هرچه بردید ولی پیرهنش را نبرید

بگذارید نگاهی به سویش بندازم
لااقل چادر خود را به رویش بندازم

محمد جواد شیرازی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا