شعر شهادت امام باقر (ع)شعر شهادت اهل بيت (ع)

ته گودال

ته گودال

از گلو ناله ی مرغ سحری افتاده
پی آن ناله دل دربدری افتاده
پسری دید که از زینِ به زهر آغشته
گوشه ی حجره دوباره پدری افتاده


غم یک عمر بلا پشت بلا پشت بلا
همچو یک زهر به جان جگری افتاده
مرگ نزدیک شد و اهل حرم می گریند
چشم بیمار پدر بر پسری افتاده
پسرم گریه نکن چونکه میان چشمت
از غم خون جگری ها اثری افتاده
پسرم! گریه فقط گریه به غم های حسین
سوی گودال دلم را گذری افتاده
کودکی بودم و دیدم که میان مقتل
تن خورشید کنار قمری افتاده
کودکی بودم و دیدم که ز سیمرغ دلم
ته گودال فقط مشت پری افتاده
دیده ام وقت اسارت که به پای عمه
بارها از افق نیزه سری افتاده  

 امیر عظیمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا