شعر شهادت امام باقر (ع)

شد غروب

شد غروب

نینوا را سوزاند
ناله ام عاقبت این بیتِ عزا را سوزاند

به عبا پیچیدم
می کشم آه,همین آه عبا را سوزاند

باز هم سوخت لبم
کفِ آبی,عطشم کرببلا را سوزاند

کربلا گفتم باز
جگرم را نفسم را,سر و پا را سوزاند

شد غروب و گودال
دیدم آتش همه جا را,همه جا را سوزاند

خیمه ای اُفتاد و
بدنِ غرقِ به خونِ شهدا را سوزاند

مشعلی روشن شد
دامنِ دخترکی غرقِ دعا را سوزاند

شعله تا بالا رفت
گیسوانِ زِ سرِ نیزه رها را سوزاند

وای از نامحرم
حرمله باز دلِ عمه ی ما را سوزاند…
نینوا را سوزاند

 حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا