اشعار ویژه (پیشنهادی)شعر شهادت امام كاظم (ع)شعر شهادت اهل بيت (ع)

شعر شهادت حضرت موسی ابن جعفر (ع)

آسمان را به روی تخته ی در می بردند
تاج سر بود که باید روی سر می بردند
سرو سامان همه بی سر و بی سامان بود
پا به یک سوی , سر از یک طرف آویزان بود


او درست است که یک همدم و غمخوار نداشت
بدنش روی دری بود که مسمار نداشت

جگرش پاره شده اما به دل تشت نریخت
عضو عضو بدنش هر طرف دشت نریخت

بود زندانی و در مجلس اغیار نرفت
همره اهل و عیالش سر بازار نرفت

کسی از دور به پیشانی او سنگ نزد
گرگ درنده به پیرهن او چنگ نزد

کنج زندان خبر از بزم می و جام نبود
دخترش ثانیه ای در ملاء عام نبود

سر سجاده و در حال سجودش نزدند
هر دو دستش به تنش بود و عمودش نزدند

تن او ماند روی خاک ولی چاک نشد
تیغ خونین شده با پیرهنش پاک نشد

بود مظلوم ولی هفت کفن داشت به تن
گریه میکرد به جسمی که نشد و غسل و کفن

سعید خرازی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا