شعر ولادت حضرت علی اكبر (ع)

ای رحمت خدا

قُل میخورد به چشمهء چشمان او سبو
می جوشد از شراب لبش ذکر حق و هو
اول قتیل نسل بنی هاشم است او
بر دشمنان جاهل آل علی(ع) بگو


بی مایه ها زمان فراغت سر آمده

بیچاره میشوید, علی اکبر آمده

آمد صفا و روشنیِ عرش کبریا
خُلق و مرام و منطق او مثل مصطفی
آیینه ایست رو به جوانیِ مرتضی
او سفره دار میشود از بعد مجتبی

شهر مدینه عبد مرام علی شود
بعد از کریم سفره به نام علی شود

این شعله ها به عشق علی پا گرفته است
عشقش قیامتیست که بالا گرفته است
عطر خوشش زمین و زمان را گرفته است
امشب مدینه بوی مسیحا گرفته است

با اشک شوق غرق تماشا شده حسین(ع)
پیچید در مدینه که بابا شده حسین(ع)

معراج چشم های پدر خنده های اوست
شبهِ پیمبری که سما زیر پای اوست
آغوش پر محبت زینب حرای اوست
پشت سر تمام جوانان دعای اوست

باید دعا کند که بسازد ز ما بُرِیْر
از پیر ها حبیب و میانسال ها زهیر

جانم فدای قاعدهء دلبریِ او
ای رحمت خدا به دل مادریِ او
الله اکبر از نفس حیدریِ او
آید به چشمْ قدرت جنگاوریِ او

آمد که باز شیر دلاور نشان دهیم
خیبر بیاورید که حیدر نشان دهیم

این نور جلوه ایست ز پروردگار ما
مهرش نشسته در دل ایل و تبار ما
مهری که قرن هاست شده اعتبار ما
پر شد به لطف آل علی کوله بار ما

ایران ما ز جود حسن شد حسینیه
با این وجود نام وطن شد حسینیه

مجنون حریف عشوهء لیلا نمیشود
جز او گره به دست کسی وا نمیشود
باید قبول داشت که پیدا نمیشود
آن مرده ای که با نفسش پا نمیشود

کار من و تو نیست بیان صفات او
منطق فرار می کند از وصف ذات او

در موی او رهاست هزاران هزار گل
گردد به بوی گیسوی اکبر دچار گل
باید فقط نمود به رویش نثار گل
محو نگاه ابروی آن گل عذار گل

تا دید آفتاب رُخش, بی معطلی
شمس جمال اکبر ما گفت, یاعلی(ع)

عماد بهرامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا