شعر ولادت امام زمان (عج)شعر ولادت اهل بيت (ع)

شعر ولادت امام زمان (عج)

عرض ادب ای جان و ای جانان نرگس
ای سیب سبز نوبر دامان نرگس
با غمزه ای دل برده ای از مادر خود
محو تماشایت شده چشمان نرگس

باید وضو گیرد برای بوسه بر تو
ای صاحب آیات! ای قرآن نرگس
جان من بی مایه که ارزش ندارد
جان همه قربان تو , قربان نرگس
از این چه بهتر حجت الله علی الارض!
دیگر پس از این میشوی از آن نرگس

آقای من یک شهر خاطرخواه داری
تو در رگ خود خون ثارالله داری

دارد خبرها میرود خانه به خانه
از فصل زیبای حضورت نازدانه!
خلقت حسن خویت حسن قطعا پس از این
دل میبری با حُسن خوداز اهل خانه
مجموعه ی پیغمبر و شیر خدایی
با روی گندمگون و قدی چهارشانه
از گونه های تو یکی سهم پدر شد
آن دیگری هم سهم مهر مادرانه
تا بوسه ای بابا ز روی تو بچیند
خال سیاه کنج لب میشد بهانه

وجه خدایی , عین نور و نور عینی
تو در نسب إبنُ الحسن , إبنُ الحسینی

بالاتر از نوح و شعیب , آقا تر از هود
عابدتر از موسی تویی در نزد معبود
تحریرهای در اذانت بی نظیر است
دل میبرد لحن کلام تو ز داوود
تیغ ات “أشدا ء علی الکفار” باشد
گردن بزن ای بت شکن از قوم نمرود
در اختیار توست ای مولای عالم
آنچه سلیمان روزگاری صاحبش بود
ای صاحب سربند زرد و تیغ حیدر
ای “رَحمَةُ لِلعالمینی” در تو مشهود
در هر کتاب آسمانی هر چه هستی
هستی برای شیعیان “مهدی موعود”

طاووس اهل جنتی زیبا سرشتم
از شوق دیدار تو مشتاق بهشتم

دستی بگیر امشب اسیر عاصی ات را
یا که بخوان این عاشق وسواسی ات را
دست خودم که نیست , اشک شوق دارم
دریاب امشب نوکر احساسی ات را
تو بوی زهرا مادرت را میدهی پس
با جان خریدارم شمیم یاسی ات را
روزی که سیلی میزنی بر جبت و طاغوت
عالم ببیند غیرت عباسی ات را
با “شاید این جمعه بیاید “خو گرفتم
اقا خدا رحمت کند اقاسی ات را

باید ببوسم خاک پاک جمکران را
تنها تجلی خانه ی پیغمبران را

ای مصلح کل , منجی در راه مهدی
چشم امید هرچه خاطرخواه مهدی
چون روز روشن میشود شبهای تارم
تا میدرخشی مثل قرص ماه مهدی
بگذار بوسه از کف پایت بچینم
حتی به قدر لحظه ای کوتاه مهدی
من دوستت دارم بخواهی یا نخواهی
میخواهمت بینی و بین الله مهدی
“سیدعلی” , “سیدحسن ها” دستبوس ات
ای رهبر انصار حزب الله مهدی

سبک و سیاق انقلاب تو حسینی ست
ساماندهی لشگرت کار خمینی ست

از جنس رعدی موعد طوفان می آیی
با تیغ عدل و منطق و برهان می آیی
گویا که “جاء الحق” به بازویت نوشتند
در سایه سار رحمت قرآن می آیی
سربند زرد مرتضی دور سر توست
بر ذوالجناح , آماده ی جولان… می آیی
یابن علی تو مهدی کرار هستی
چون شیرهای شرزه ای , غرّان می آیی
تا لشگری از قوم سلمان برگزینی
روز ظهور خود سوی ایران می آیی
با “صابری” با “عارفی” و با “جوانمرد”
تو با سپاهی از مدافعان می آیی
به انتقام خون پاک شیعیانت
من مطمئنم سمت”خان طومان” می آیی
تا که خودت گردن زنی وهابیت را
با ذوالفقار تشنه و برّان می آیی
آل سعود , آل خلیفه چشم شان کور
آقای شیعه یاعلی گویان می آیی
با عزم فتح مکه و فتح مدینه
تنها نه بلکه با دو صد گردان می آیی
گفتم مدینه داغ دلها تازه شد باز
ای آشنای تربت پنهان می آیی!؟

قربان چشمان ترت برگرد برگرد
آقا به جان مادرت برگرد برگرد

علیرضا خاکساری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا