شعر عيد مبعث

شعر _‌عید مبعث

ای منتهی رحمت والا محمد
ای جلوه ی لطف خدابر ما محمد
ماذره و خورشید بی همتا محمد
مابنده هستیم و فقط آقا, محمد

ذکرتو شد آرامش دلها محمد
جام ولای تو شرابی ناب ناب است
کوی تو درعالم فقط راه ثواب است
آنقدر آقایی که حُسنت بی حساب است
وقتی علمدار سپاهت بوتراب است
عالم شود سرباز تو یکجا محمد
ای عرشیان محو صدای دلنشینت
درآرزوی وصل روی بی قرینت
نورخدا می تابد از صحن جبینت
جبرییل بی تاب است, باشد هم نشینت
تاپر بگیرد باتو در بالا محمد
عالم اگر ظلمت توهستی نورعالم
ای روشنی بخش دوچشم کورعالم
از عشق تو جاری شده این شور عالم
شرمنده از لطفت دل معذورعالم
عالم همه یک قطره ودریا محمد
دنیا وهرچه دارد این دنیا برایت
ای جان عالم, عالمی جانش فدایت
خلقت شده وقف شما و بچه هایت
روزی بده مارا ,تکانی ده عبایت
ای جایگاهت قرب أو أدنیٰ محمد
امشب که طوفانی است دریای دل ما
باتو ثمرداده است حالا حاصل ما
با حبّ آل تو به بارآمد گِل ما
ای نام تو مشکل گشای مشکل ما
یا احمدو یا مصطفی و یامحمد
حیران احمد میشود یزدان محمد
پیک الهی هم شود مهمان احمد
غار حرا شد روضه ی رضوان احمد
گوش فلک آماده بر فرمان احمد
برآن رسول الله ,آن مولا, محمد!!
تو آن رسول نور و روح کبریایی
زیباترین حُسن ختام انبیایی
تو محور اصلی نفس هل اتایی
بابای خوب شیعیان مرتضایی
شد مبتلایت هر دل شیدا محمد
هرچند بودی تو رسول مهر و رحمت
هرچند افتادی برای دین به زحمت
هرچه شدی درسالهای سخت اذیت
أجررسالت را سپردی تو به امت
امت چه کرده باتو وزهرا محمد??
بر سرخی آلاله دست زرد افتاد
دگرمی مولا چرا دلسرد افتاد??!!
باضربه ی شلاق آن نامرد افتاد
در کوچه ها از فرط پهلودرد افتاد

مهدی قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا