شعر ولادت پيامبر اكرم (ص)

عاشقی

عاشقی

بر باد داده عاشقی خاکسترم را
وقتی تو را دیدم زدم قیدِ سرم را

ایل و تبارم عاشق ایل و تبارت
نذرِ تو کردم والدین و همسرم را

با بُردنِ نامِ شما معراج رفتم
فطرس شدم دادی به من بال و پرم را

باید برای عاشقی تَرکِ قرن کرد
من آمدم اینجا ببینم دلبرم را

کویِ تو را جارو زدم با اشک و مژگان
از من نگیر این دیده‌یِ رُفتگرم را

گریه نشانِ قلبِ پاک و صاف باشد
از دست دادم مدتی چشمِ ترم را

غارِ حرا ذاتش همان گوشه‌نشینی‌ست
باید کمی خلوت کنم دور و برم را

پرسید که مُزدِ رسالت را چه خواهی؟
گفتی نگه دار احترامِ دخترم را

گفتی که این خانه همان عرش برین است
گفتی فقط حیدر امیرالمؤمنین است

رضا قربانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا