شعر شهادت حضرت رقيه (س)

عدو خودسرانه

عدو خودسرانه مرا می‌زند

ببین از کجا تا کجا می‌زند

مرا با تمامیِّ  نیروی خود

به یاد تو و مرتضی می‌زند

به جای نوازش یتیم تو را

جدا از دو چشم شما می‌زند

نگفتا کسی که یتیم است این

چرا یک نَفس, یک صدا می‌زند

فقط عمه می‌گفت: نامحرمان

بگیرید او را چرا می‌زند

تو از روی نیزه نظاره مکن

که او پهلویم را به پا می‌زند

بیا گوشه‌ی این خرابه ببین

که او بعد من, عمه را می‌زند

پدر, از روی نیزه چشمت بگیر

عدو خودسرانه مرا می‌زند       

 
رضا باقریان

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا