شعر شهادت امام صادق (ع)شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر مدح و مناجات

غبار مقدم تو , توتیای چشمانم

غبار مقدم تو , توتیای چشمانم

ز هجر تو شده ابری هوای چشمانم

سحر که سفرۀ دل وا کنم به راز و نیاز

فقط وصال تو باشد دعای چشمانم

اگر که بغض گلویم کمی ترک بخورد

پر از ستاره شود این فضای چشمانم

تمام عالم هستی, غریب در نظرم

فقط فراق تو شد آشنای چشمانم

دو دیده ام شده تاریک در حجاب گناه

نگاه مست تو باشد ضیای چشمانم

نظر به روی تو آداب و سعی خود دارد

سرت چو مروه و پایت صفای چشمانم

به غیر دامن خیسم ز قطره قطرۀ اشک

کسی دگر نشنیده صدای چشمانم

قسم به فاطمه داغی به سینه دارم من

به دل هوای بقیع و مدینه دارم من .

***

.

پیرمردی بین آتش از نوا افتاده است

رهبری تنها میان کوچه ها افتاده است

با رخی نیلی به یاد مادرش فریاد زد

ماجرای کوچه بهرم خوب جا افتاده است

ضرب سیلی جای خود اما امان از حرف بد!

پور زهرا گیر مردی بی حیا افتاده است

دست بسته,مو پریسان,صورتش خاکی شده

با دلی پرغصه یاد کربلا افتاده است

دست بر زانو فقط میگفت: یازینب مدد

یاد آتش سوزیِ آن خیمه ها افتاده است

باز هم او مرد بودو هر دو دستش باز شد

یاد دسته بسته و شام بلا افتاده است

درد زینب این بُوَد در کل تاریخ بلا

کِی چهل منزل سر از پیکر جدا افتاده است

بنت حیدر دیدو کاری بر نمی آمد ز او

راس سلطان از سر نی زیر پا افتاده است

بی جهت سقا به نی سر برنمی گرداند چون

چشم نا محرم به ناموس خدا افتاده است

شاعر :قاسم نعمتی 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا