شعر مناجات با خدا

غفران

غفران

یک قطره اشک شرم مرا “یم” حساب کرد
کوثر حساب کرد, و زمزم حساب کرد

آه یکى گرفت, به پاى همه نوشت
ما باهم آمدیم که با هم حساب کرد

با این خدا هر آنکه طرف شد ضرر نکرد
یک دم صدا زدیم, دمادم حساب کرد

کارم اگر نداشت پس اینجا چه می کنم
منت سرم گذاشت مرا هم حساب کرد

معلوم بود آبرویم را نمی برد
از اولش گناه مرا کم حساب کرد

اول بنا نداشت حسابم کند ولى
وقتى که دید فاطمه دارم, حساب کرد

ما را اگر خدا نخرد, می خرد على
باید به روى شاه دو عالم حساب کرد

این گریه قابلیت غفران نداشت که…
پس روى گریه هاى محرم حساب کرد

فرمود “بالحسین” بگو, گفتم و خرید
یعنى مرا دومرتبه آدم حساب کرد

چیزى نمانده بود که بیرونمان کنند
ممنون حیدریم که درهم حساب کرد…

 علی اکبر لطیفیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا