شعر عيد غدير خم

فخر عالم

مِهر خوبان به دلِ اهل جهان افتاده
همچو دُرّی است که از عمق جنان افتاده
نقش یار است که چون نقش و نگاری زیبا
روی لوح دل ما هر چه نشان افتاده

بس که پرواز پی کوی وصالش کرده
مرغ جان ها دگر از تاب و توان افتاده
نیست زیباتر از این نام خوشش در هستی
ذکر دلدار که در سِرِّ نهان افتاده
هر که در حرم عشق بدیدم می گفت
شعله ی عشق علی در دل و جان افتاده

ما که از قبل ولادت پی دلدار شدیم
بی بهاییم ولی مست رُخِ یار شدیم

آن دل آرام که آرامش دل ها بُرده
روزگاریست که از سینه دلِ ما بُرده
او که با گوشه ی چشمی به نگاهی نظری
هر چه داریم و نداریم به یغما بُرده
نیم روزی , سحری , نیمه شبی , صبحدمی
من ندانم چه زمانی دلِ ما را بُرده
گر که جان بر سر دیدار رخ او دادم
بنویسید که او را غم مولا بُرده
نام زیبای علی تا به لب حق آمد
نه دل از ما , که دل از حضرت زهرا بُرده

او که دل های همه را به اسارت دارد
به رُخش عرش و سما شوق زیارت دارد

به تماشای علی عرش برین فخر کند
به تولای علی مذهب و دین فخر کند
به مسیحای علی هر دو جهان زنده شود
به نسیم نفسش روح الامین فخر کند
رخ زیبای علی وقت عطا دیدنی است
سائلش بر ملک عرش نشین فخر کند
به کف پای علی هر چه ملک بوسه زند
خاک بر عرش و سماوات چنین فخر کند
قلب شیدای علی جایگه خاص خداست
چون خدا هم به امیر مومنین فخر کند

مست عشقیم و به یار ازلی می نازیم
هر که نازد به کسی ما به علی می نازیم

محمد مبشری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا