شعر شهادت امام صادق (ع)

مدینه عزاگرفت

مدینه عزاگرفت

مثل همیشه شهر مدینه عزاگرفت
ازدود آه حضرت صادق فضا گرفت

هفت آسمان برای غمش گریه می کنند
از غصه اش دل پره درد خدا گرفت

از زهر آه سینه او پر حرارت است
این زهر ازاو مجال نیاز ودعا گرفت

از آن شبی که شعله در خانه اش زدند
درد قدیمی دل او باز پا گرفت

درد قدیمی دل او داغ مادر است
دردی که جان زپیکر آل عبا گرفت

وقتی که تارموی سفیدش به خاک خورد
شهر مدینه هاله محنت سرا گرفت

وقتی که دست بسته از آتش عبور کرد
مضمون یاس وشعله از آن ماجراگرفت

شکر خدا که دیده او میخ در ندید
میخی که در ظرافت یک سینه جا گرفت

ازبس سریع ضربه پا خورد روی در
بین گلوی فاطمه ناگه صدا گرفت

این ضربه ها کشید به گودال قتلگاه
وقتی که شمر گیسوی شه ازقفا گرفت

آمد دوازده صدا پشت یکدگر
دریای خون تمام تن کربلا گرفت

سر از بدن جدا شد و برنیزه شد بلند
این منظره توان ززمین وسما گرفت

سنگش زدند ووای که غلطیدبر زمین
بوی سر حسین همه کوچه ها گرفت

بوی تنور و شعله و خاک وزمین چه باک
بوی شراب از لب طشت طلا گرفت

این سر که چیزی از سر ورویش نمانده بود

جان از وجود دخترک بی نوا گرفت

مجتبی صمدی شهاب

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا