شعر گودال قتلگاه

مرو برادر

مرو برادر

بر بوریای کهنه کفن گریه می‌کند
«تا خامه لب گشود سخن گریه می‌کند»

پای غمش به داغ جوان دیده ها قسم
«بیچاره است مرد چو زن گریه می‌کند»

باران غاضریه نشان سرور نیست
«صبحی‌ست کز وداع چمن گریه می‌کند»

معمار قبر پر شده از آب واقف است
«تعمیر بر بنای کهن گریه می‌کند»

آه ای حجاز زاده عراق آمدی چرا؟
«از درد غربت تو وطن گریه می‌کند»

باور نمی‌کنی؟ خودت از خیزران بپرس
«دندان دمی که ریخت دهن گریه می‌کند»

گفتم مرو برادر من خواهش مرا
«چون طفل بر زمین مفکن, گریه می‌کند»

میل به باغ کی کنم آخر که مثل ابر
«گُل نیز بی تو بر سر من گریه می‌کند»

«بیدل به هر کجا رگ ابری نشان دهند
بر ماتم حسین و حسن گریه می‌کند»

 میلاد حسنی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا