شعر اربعینشعر محرم و صفر

مریض کرب و بلا را شفا بده

آقا نگو من آرزویت را نداشتم !!
من که به جز ضریح , تقاضا نداشتم

گفتم مریض کرب و بلا را شفا بده
آقا نگو که قصد مداوا نداشتم !!

تعبیر شد به دست تو رویای زائران
آقا نگو برای تو رویا نداشتم !!

مرزِ جنون , به روی همه باز شد ولی …
من پشت مرز ماندم و امضا نداشتم

در آسمانِ تو همه پَر داشتند و من …
حتی برای چند قدم پا نداشتم

جا خوردم از شلوغی صحنت حسین جان
یعنی میان این همه جا , جا نداشتم ؟!

وا شد درِ حرم به روی خوب‌ها , ولی …
انگار , در مسیر تو تقوا نداشتم

چشمان پاک , خیره به گنبد طلا شدند
بیچاره من که چشمِ تماشا نداشتم

زوارِ تو سوا شده‌ی مادر تواند
جایی به چشم حضرت زهرا نداشتم

آقا اگر تو می‌طلبیدی … تمام بود
کاری به “برگه پاره‌ی ویزا” نداشتم …

رضا قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا