شعر مدح و مناجاتشعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

من سرم خورده به سنگ

راندن درماندگان اصلا نمی آید به تو
جز عطا, ای آسمان اصلا نمی آید به تو

دلشکسته آمدم سویت, پناه آورده ام
دل شکستن بی گمان اصلا نمی آید به تو

من سرم خورده به سنگ و ناتوان برگشته ام
قهر با این ناتوان اصلا نمی آید به تو

حق من این است رسوایم کنی با این وجود
حضرت صاحب زمان اصلا نمی آید به تو…

ما عزاداران زهراییم, پس با این حساب
بستن در رویمان اصلا نمی آید به تو

دید, حیدر همسرش را مو پریشان, ناله زد:
ای بهار من, خزان اصلا نمی آید به تو

تو ستون لشکر مرد غریب یثربی
فاطمه, قدِ کمان اصلا نمی آید به تو
.
.
.
“دید زینب چوب را روی لبان یار گفت:
ای برادر خیزران اصلا نمی آید به تو”

 محمد جواد شیرازی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا