شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

مهمان منی

مهمان منی

امشب که مهمان منی با چشم تر بابا
خیلی هوای وصل داری بیشتر بابا
من را مکن با گریه‌هایت خون‌جگر بابا
از رفتن مسجد بیا و درگذر بابا

شاید هوای روضه‌های فاطمه داری
انا الیه الراجعون را زمزمه داری

دیدم که با خونِ جگر افطار می‌کردی
بر خوردن نان و رطب اصرار می‌کردی
نام خدا را زیر لب تکرار می‌کردی
گاهی شکایت از در و دیوار می‌کردی
وقت اذان صبح دیدم اشک می‌باری
یافاطمه یافاطمه روی لبت داری

سی سال درد سینه را با چاه می‌گفتی
این روزهای آخری جانکاه می گفتی
در سجده هایت ذکر یا الله می گفتی
سبحانَ یا قدوس را با آه می گفتی
آهِ دلت را امشب از سینه برو‌ن کردی
قلب مرا قصد سفر کردی و خون کردی

باید بمانی سایه‌ی بالا سرم باشی
دلواپس جسم حسین و معجرم باشی
ای دلشکسته قوتِ بال و پرم باشی
حالا که مادر نیست جای مادرم باشی
سی سال, بعد مادرم مویت پریشان است
شب‌های بعد فاطمه شام غریبان است

قصد جدایی کرده‌ای از دخترت امشب
دیگر توانی نیست در بال و پرت امشب
خیلی شدی دلتنگ روی همسرت امشب
این چه بلایی هست کآید بر سرت امشب
اصرار من را گوش کن من دخترت هستم
دلواپس این حال گریه آورت هستم

گفتم نرو, رفتی سرت را غرق خون کردی
این قامت استاده‌ات را واژگون کردی
از خون فرقت پیکرت را لاله گون کردی
نقش زمینت معنیِ هُم راکعون, کردی
رفتی و حالا دخترت ماند و پریشانی
من مانده‌ام با سینه‌ای از غصه طوفانی

رفتی و حالا آمدی و من پر از دردم
دلشوره دارم می‌زنم بر سینه‌ام هر دم
زخم سرت را دیدم و دور تو می‌گردم
یاد شکستگیِ دست مادرم کردم
یادت می‌آید ضربه‌ی مسمار را بابا
حوریه در بینِ در و دیوار را بابا

محراب, غرق خون شد از فرق سرت, اما
خیلی شبیهِ مادری در بسترت, اما
بعد از تو رحمی نیست بر این دخترت, اما
گفتی به من محکم گره زن معجرت, اما
بالای جسمت ای پدر غرقِ محن هستم
دلواپس جسم حسین بی کفن هستم

 رضا باقریان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا