شعر شهادت امام صادق (ع)

مو سپیدی

مو سپیدی

منم آن دل که زِ داغِ تو به دریا میزد
روضه‌ات شعله به دامانِ ثریا میزد

مو سپیدی که دو دستش به طنابی بستند
پیرمردی که نَفَس در پِیِ آنها میزد

آن طرف گریه‌ی طفلان من و در این سو
خنده بر بی کَسی‌ام دشمنِ زهرا میزد

نیمه‌جانی که در آتش پیِ طفلانش بود
شعله وقتی زِ درِ سوخته بالا میزد

آه از آن بزمِ شرابی که به یادم آورد
داغ آن زخم که نامرد به لب‌ها میزد

یاد آن طفل که زنجیرِ تنش مانع بود
تا ببیند که لبِ چوب کجا را میزد

همه‌ی قدرت خود جمع نمود اما دید
خیزران را به لبِ زخمی بابا میزد

تَرکه‌اش گاه به رُخ گاه به دندان می‌خورد
در عوض عمه‌ی ما بود که خود را میزد
حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا