شعر عيد مبعث

نور

نور

دوباره نور رسید و جهان منور شد
رسیدن همه تا عرش حق میسر شد
بخوان بنام خدایت که دل مسخر شد
بخوان که عشق به سیمای تو مصور شد

بخوان که آینه در آینه مکرر شد

بخوان که خواندن تو ابتدای زیبایی است
بخوان که خلقت تو از برای زیبایی است
بخوان که حضرت ربت خدای زیبایی است
بخوان که نام شما انتهای زیبایی است

به نام تو گل قمصر چنین معطر شد

به مهر روی نبی عشق هم ملازم شد
ستاره ای بدرخشید و عرش قائم شد
نگار من که چه مکتب نرفته عالم شد
به غمزه مسئله آموز صد معلم شد

و کوه نور برای شما چو منبر شد

سخن نگفت نبی غیر ان هو یوحی
رسیده تا لب عرش و سپس دنا فتدلی
به قاب قوس الهی رسید او ادنا
که کوچک است برای شما چنین دنیا

و عرش حق به نام شما سراسر شد

تویی تو غایت قلب سلیم یا احمد
تویی تو صاحب خلق عظیم یا احمد
که قلب عرش به صحنت مقیم یا احمد
و ترجمان کامل از یاکریم ؛یا احمد

که روزیه همه با دست تو مقدر شد

تو نور اولی آقا و تو عاقل اول
به مهر تو شده ذره چو عارف کمل
بتاب بی رخ تو زندگی ما مختل
و قاب عرش به نام شما خورد صیقل

به نام توست که عرش خدا منور شد

تویی نگار دو عالم نگار تو حیدر
همیشه و همه جا شد قرار تو حیدر
تویی تو رحمت حق ذوالفقار تو حیدر
به وقت جنگ شده تکسوار تو حیدر

که ذکر روی لب تو همیشه حیدر شد

همیشه و همه جا در کنارتان حیدر
به روز بدر و احد یا حنین یا خیبر
که طاق ابروی او شد حریف با لشگر
به روی دوش تو از آسمان چه بالاتر

و شمس کون و مکون حضرت غضنفر شد

تمام هستی تو حیدر است با زهرا
وگشته خنده ی زهرا برای تو دنیا
نوشته ای سند دل به نام آل کسا
که گشته جمع قوام جهان به زیر عبا

به عرش مهر آل شما چو محور شد

چه زود بین مدینه شود به پا طوفان
و میشوند سگان سعود, دل نگران
که زود میشکند این سپاه بو سفیان
محقق است به زودی پیام رهبرمان

و نصب عین همه ما پیام رهبر شد

دعا نمودی و عمرم شده است زیر علم
هزار شکر نشستم به پای شاه کرم
دعا کنید که دور سر شما بپرم
و من مدافع یثرب شوم میان حرم

و هدیه ی همه ی ما به آستان سر شد

اگر قبول تو افتد تمام هستیه من
دهم به راه حسین و علی ویا که حسن
به عالمی ندهم مهر آل تو اصلاً
گدایی در حیدرخدایی است حقا

که عالمی گدای گدای قنبر شد

چو قطره ای که نشستم به دامن دریا
شدم یتیم شما و تویی فقط بابا
هزار شکر شدم مبتلای تو آقا
رسان تو دست مرا هم به چادر زهرا

که کیمیای همه یک نگاه کوثر شد

مسمط من بیچاره تا که آخر شد
کتاب فضل تو آقا دوباره از سر شد
و حال و روز دلم با شما چه بهتر شد
ز نور گنبد خضرا دلم منور شد

و رفتن همه تا عرش حق میسر شد

محسن عزیزی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا