شعر مدح امام حسين (ع)

نوکری تکلیف بود

نوکری تکلیف بود

چون ” نماز وَتر ” که یک رکعتش را میخورم
نوکری تکلیف بود و تهمتش را میخورم
شاه من عمریست دارد زحمتم را میکشد
این منم , یک عمر , مزدِ زحمتش را میخورم
تا خود گورم حسینی هستم از این رو که من
از دم گهواره دارم تربتش را میخورم
من به خودسازی رسیدم , از لحاظ جسم و روح
بعد روضه , قند و چای هیاتش را میخورم
من که سیرم از فراق و تا که دورم از حرم
از تمام خوردنی ها , حسرتش را میخورم
 میثم خنکدار

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا