شعر ولادت حضرت معصومه (س)

کریمه اهل بیت

کریمه اهل بیت

عالم حریم حرمت آل پیمبر است
کلِّ فلک همان فدک آل کوثر است

چیزی ندارد این دو جهان غیر فاطمه
دنیا چو گوی, در کفِ دستان حیدر است

ما غیرِ خیرِ فاطمه خیری ندیده ایم
هر نعمتی که هست سرِ خوان مادر است

آری به حرمت حرم ثامن الحجج
ایران حریم حضرت موسی بن جعفر است

اصلاً قسم به حضرت معصومه و رضا
این مملکت هدیّۀ زهرای اطهر است

مکه مدینه سامره کرب و بلا نجف
تا کاظمین یکسره با قم برابر است

بالاترین زمان که پس از روز مادر است
معصومه شاهد است, همین روز دختر است

آمد چه دختری که چو زینب کند قیام
جان برادر است و رضا جان خواهر است

از مشهدِ شَهَنشَه و شیرازِ شاچراغ
تا قم حریم این دو سه خواهر برادر است

شوق زیارت و حرم و آب و دانه ام
یعنی که من کبوتر این آستانه ام

ای مرقد تو قبلۀ عالم ترا سلام
ای امتدادِ سورۀ مریم ترا سلام

ای جانشین زینب و زهرا به حلم و صبر
جام طهور کوثر و زمزم ترا سلام

ای پارۀ تنِ همۀ آل مصطفی
وی بضعۀ نبیِّ مکرّم ترا سلام

ای بارگاه قدسیِ تو آشیانه ای…
بر بهترین سلالۀ خاتم ترا سلام

آئینه دارِ معرفةُ الفاطمه تویی
ای رازدارِ خلقتِ آدم ترا سلام

باید ترا عقیلۀ دوّم صدا کنیم
عِلم لدُن تُراست مسلّم, ترا سلام

یک نَخ ز چادر تو همان حبل محکم است
ای بر عفاف,رشتۀ محکم ترا سلام

نیکان ترا ملیکۀ اسلام خوانده اند
ای وصف تو ز نَیّرِ أعظم ترا سلام

شد بارگاهِ قدسیِ تو کلبۀ مَلَک
آید ز هر فرشته دمادم ترا سلام

عشق رضا و شوق حریمت,دو بالِ عشق
با این دو بال,نیست در عالم زوالِ عشق

ما را اگر به کشور تو بار داده اند
یعنی بما خزائنِ أسرار داده اند

بعد از ولای فاطمه و زینب و حسین
بر زینبِ رضاست که این کار داده اند

تو خود نشانِ سلسلۀ این أمانتی
یعنی ترا ولایتِ أبرار داده اند

وقتی حدیث میکنی از جدِّ اکرمت
بر تو کلامِ فاطمه انگار داده اند

موسی سِرِشتی و گُلِ موسی بن جعفری
دین را نمک به کام تو بسیار داده اند

هستی فقیه و مجتهده در علومِ دهر
بر تو عجیب بینشِ بیدار داده اند

پا جای پای حجّتِ سرمد گذاشتی
با تو بما بشارت و إنذار داده اند

طی کرده ای چه ناب مسیرِ امام را
زیبات, نامِ قافله سالار داده اند

میخواستی که زائر کوی رضا شوی
بعد از عروج, رخصت دیدار داده اند

حالا دفاع از حَرمت تا هنوز هست
صحن و رواق محترمت تا هنوز هست

تو در تمام مُلک و مَلک تا نداشتی
آنگونه خِلقتی که تو همتا نداشتی

روحِ مجرّدِ تو همان نور فاطمه ست
نوری که جز به صُلبِ علی جا نداشتی

وقتی شدی تو خانه بدوشِ امام خویش
جز انفجارِ نور تمنّا نداشتی

در مقطعی که نهضتِ تو انقلاب کرد
غیر از خدا تو هیچ کسی را نداشتی

روح خدا به مکتب تو رُشد کرده است
غیر کلامِ حق, یَدِ بَیضا نداشتی

در نو جوانی اَت به فِقاهت رسیده ای
در پُرسشی نبود, که فتوا نداشتی

شد حوزه های علمیه از عِلم تو علَم
ای عالمه که عِلم ز دنیا نداشتی

شأن و مقامِ شامخِ تو همچو زینب است
با آنکه عمرِ زینب کبری نداشتی

آنچه مصائب است چشیدی ولی یقین
بر نیزه رأس زادۀ زهرا نداشتی

از ساوه تا به قم به شما مرحبا رسید
از کوفه تا به شام به زینب جفا رسید

محمود ژولیده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

  1. عاشقت غیر از این دعا نکند
    از تو من را خدا جدا نکند

    جز شما از همه جفا دیدم
    جز شما هیچکس وفا نکند

    دامن تو گرفته دستم را
    بسپارش مرا رها نکند

    کور می میرد آنکه فکر کند
    مجلست کار کیمیا نکند

    عاشق تو گرسنه هم مانَد
    وعده ی روضه را قضا نکند

    به خداوند هیچ پلک تری
    حق داغ تو را ادا نکند

    کاش می شد برات می مردم
    روضه و گریه اکتفا نکند

    تا شدی نصف روز، کاش کسی
    اینچنین با “غریب” تا نکند

    کاش اگر آسمان زمین افتاد
    چکمه بر آن برو بیا نکند

    خواب دیدم تو بی کفن بودی
    من کفن داشتم؛ خدا نکند

    پسر دختر حبیب خدا
    تو کجا و حصیر کهنه کجا؟

    مرضیه نعیم امینی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا