شعر شهادت اهل بيت (ع)

کسی که درشجاعت داستانی چون جمل دارد

کسی که درشجاعت داستانی چون جمل دارد
بگو ضرب الاجل اصلا چه ترسی از اجل دارد

کسی که حاتم طایی مریدش بوده قبل از او
کسی که در کریمی سبقه از روز ازل دارد

عجم از ابروانش داستان های کمان گیران
عرب از چشم های او دوتا ضرب المثل دارد

میان چشم های او چه عشقی میشود آباد
به روی سر تماشا کن چه «تاجی» در«محل» دارد

شده خیرالامور بین ارباب و خودحیدر
حسن یعنی فقط خیرالنساء,خیرالعمل دارد

برای کربلا سوی برادر هدیه‌ها برده
میان هدیه‌هایش هم قصیده هم غزل دارد

هم عبدالله را در گودی گودال آورده
هم اینکه نجمه را درپیش زینب روی تل دارد

تمام کربلا از اوست بعد از قاسمش درظهر
هراسبی راکه میبینم به نعل خود عسل دارد

کسی که بی حرم بوده به فکر بی کفن بوده
حسن ازجنس عبدالله برتن راه حل دارد

عجب از تشت دارم یا جگر را میشود مهمان
ویا مانند آغوشی سری را در بغل دارد

مهدی رحیمی زمستان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا