شعر شهادت حضرت مسلم (ع)شعر محرم و صفر

کوفه میا حسین جان

هیچکس مثل من اینگونه گرفتار نشد
با شکوه امدم و بى کس و بى یار نشد
حال و روز من اواره تماشا دارد
تکیه گاهم بجز این گوشه دیوار نشد
روزه دارم من و لب تشنه و سر گردانم
بین این شهر کسى بانى افطار نشد
دست بر دست زنم دل نگرانم چه کنم
مثل من هیچ سفیرى خجل از یار نشد
گر زنى سینه سپر کرده برایم صد شکر
سینه اش سوخته از داغى مسمار نشد
اهل این شهر همه سنگ زن و سر شکنند
میهمانى سر سالم سوى دربار نشد
واى اگر که هدفى روى بلندى باشد
دیده اى نیست که با لخته خون تار نشد
به سر نیزه پریشان شده مویم اما
خواهرم در پى ام اواره بازار نشد
پیکر بى سرم از پا به سر دار زدند
این بلا بر سر من امد و تکرار نشد
قاسم نعمتی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا