شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

گرچه مـقـامِ رَفْعَت او را کسی نداشت

گرچه مـقـامِ رَفْعَت او را کسی نداشت
هنگام خشم, رأفت او را کسی نداشت

شمشیر خویش را به عدو داد وقت جنگ
پس شک نکن,مروّت او را کسی نداشت

وقت رکوع بود که فهــمید آن فقــــیر
یک خَرْدَل از سخاوت او را کسی نداشت

بُت های کعبه بر قدمش سجده کرده اند
یعنی شکوه و هیبت او را کسی نداشت

از قامت رشید پسرهای او بِـفَـــهم
“قدْ قامتِ” قیامتِ او را کسی نداشت

هرشب هزار رکعت او تا به عرش رفت
یک لحظه از عبادت او را کسی نداشت

با اینکه شاه بود و جهان زیرِ سُلطه اش
آزادیِ رَعـیّـــتِ او را کسی نداشت

بر کفش وصله دار خودش وصله زد علی
در بُرهه ای که ثروت او را کسی نداشت

انشاء کرده خطبه ی بی نقطه,بی الف
اقرار کن , فصاحت او را کسی نداشت

محضِ دعـــایِ فاطمه نورش طلوع کرد
روزی که درک عصمت او را کسی نداشت

ناموس کردگار, بلی گفت اگر به او
چون غیرِ او لیاقت او را کسی نداشت

محراب کوفه , بهر علی قتــله گاه شد
چون طاقتِ عدالت او را کسی نداشت
محمد قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا